دختر چشم ندارد؛مثل دهان كه ندارد.انگشت شست و اشاره اش را حلقه مي كند مي گيرد جلو مداد.بعد اشاره می كند به صورتش،زير ابروهاش كه يعنی چشم گرد می خواهم.مداد قوس مي اندازد توی كمرش و تكيه مي دهد به كيف و می گويد:«مي خواستی چشم هايت را پاك نكنی.نصف عمرم را صرف آن چشم ها كرده بودم.»
عنوان:شانس مردن
زبان:فارسی
نویسنده:پژک صفری
فرمت:PDF
تعدادصفحات:31
حجم:633کیلوبایت