loading...

دانلود رایگان کتاب

این مرحله یکی از چهار مرحله آموزش زبان انگلیسی در سایت bookmaker.ir می باشد

در مرحله ابتدایی اپ با هدف تسلط هر چه بیشتر برای شروع کار مراحل سه روزه ای را طراحی کرده ایم و  زبان آموز در هر سه روز پانزده کلمه جدید خواهد آموخت-روز اول لغات را مطالعه کرده-روز دوم مرور می کند و روز سوم کلمات را در ذهن خود تثبیت خواهد کرد.در این مرحله لغت انگلیسی صرفا با ترجمه فارسی آن قرار داده شده است


 

 

 

1-1-مرحله اول-سه روز اول

 

abroad

خارج از کشور، در خارج، به خارج

abrupt

ناگهانی، غیر منتظره

acceptable

پذیرفتنی، قابل قبول، جایز، پسندیده

acclaim

تحسین، تشویق، استقبال

actually

در واقع، عملا، حقیقتا

adverse

مخالف، مغایر، ناسازگار، نامطلوب

advice

توصیه، نصیحت، پیشنهاد

attractive

جذب کننده، جالب، گیرا، جذاب

autonomous

مستقل، آزاد، خود مختار

disapproval

مخالف، عدم تایید، اعتراض، نارضایتی

disruptive

آشوبگر، اخلال گر، مخل

haphazardly

بدون نظم مشخصی، به طور تصادفی

persistent

سرسخت، مدام، پیوسته، پایدار

valid

معتبر، دارای اعتبار، قانونی، موجه

withdraw

خارج کردن از، از رده خارج کردن، عقب کشیدن، (بانک) برداشت کردن

1-2-مرحله اول-سه روز دوم

advantage

امتیاز، سود، برتری، فایده

advent

ظهور، پیدایش، ورود

agile

چابک، زرنگ، چالاک، فرز

albeit

گرچه، ولو اینکه، گو این که

appealing

خوشایند، دل انگیز، شور انگیز، گیرا، جذاب، پرکشش

celebrated

مشهور، معروف، بلندآوازه، نامدار، نامی

collide

تصادف کردن، برخورد کردن، به هم خوردن، تضاد داشتن، مغایر هم بودن

contemporary

معاصر، هم عصر، امروزی، جدید

distribute

توزیع کردن، تقسیم کردن، پخش کردن

encourage

تشویق، ترغیب، حمایت کردن، کمک کردن

energetic

پر جنب و جوش پر تحرک، فعال، سرشار از نیرو، پر انرژی

frail

شکننده، ظریف، ضعیف، آسیب پذیر

myth

اسطوره، افسانه

refine

پالایش، تصفیه، بهتر کردن، بهبود بخشیدن

worthwhile

مقید، پرارزش، ارزنده، ارزشمند

1-3-مرحله اول سه-روز سوم

alter

تغیردادن، اصلاح کردن، تغییرکردن

analyze

تجزیه کردن، تحلیل کردن، بررسی کردن

ancient

قدیمی، باستانی، کهن

annoying

آزار دهنده، آزارنده، موذی، مزاحم

conform

سازگار بودن، مطابقت داشتن، هماهنگ بودن

enrich

غنی کردن، ثروتمند کردن، توسعه دادن، تکمیل کردن، گسترش/افزایش دادن، پر بار کردن

intensify

تشدید کردن، شدت بخشیدن، افزایش دادن

intolerable

غیرقابل تحمل، طاقت فرسا، تحمل ناپذیر

ingoing

در دست اقدام، درجریان، جاری، موجود، مستمر

potential

امکان بالقوه، استعداد، توانایی

propose

پیشنهاد کردن، توصیه کردن، مطرح کردن، قصد/نیت داشتن

restore

بازگرداندن، پس دادن، به جای خود برگردادندن، احیاکردن، بازسازی کردن

turbulent

متلاطم، خروشان، توفانی، پرآشوب، آشوب زده، آشفته، نا آرام

vital

حیاتی، حیات بخش، ضروری، اضطراری، بسیار مهم

1-4-مرحله اول-سه روز چهارم

ambiguous

مبهم، گنگ، نامفهوم، نامشخص، دوپهلو، ابهام دار

arbitrary

دلب خواهی، اختیاری، من دراوردی، بدون برنامه ریزی، استبدادی، دیکتاتوری، خودسرانه

assert

دفاع کردن تایید کردن، اصرار ورزیدن، اظهار/اعلام کردن

astounding

بهت آور، حیرت انگیز، شگفت انگیز

astute

زرنگ، ناقلا، باهوش، با ذکاوت، زیرک

concur

موافق بودن، هم رای بودن، هم عقیده بودن، هم زمان بودن، با هم کار کردن، همکاری کردن

deceptively

به طرز گمرا کننده ای، فریب دهنده یی، گول زننده ای، اغفال کننده یی

determined

مصمم، قاطع، معین، مشخص، قطعی

elicit

بیرون کشیدن،دراوردن، استنباط/استخراج کردن

instigate

تحریک کردن، برانگیختن، (شورش، اعتصاب و ...) برپاکردن، باعث...شدن، شروع کردن

petition

عریضه دادن، درخواست کردن، دادخواست/عرض حال دادن، تقاضا کردن

relinquish

ترک/رها کردن، کنار گذاشتن، دست کشیدن، از دست دادن، محول/واگذار کردن، تحویل دادن

resilient

ارتجاعی، برگشت پذیر، انعطاف پذیر، بهبود پذیر، ترمیم پذیر

tempt

اغوا کردن، از راه در کردن، وسوسه کردن، تشویق کردن

1-5-مرحله اول-سه روز پنجم

baffle

گیج کردن، مبهوت کردن، سردرگم کردن، بی نتیجه گذاشتن

bear

حمل کردن، برخوردار بودن، فراهم آوردن، تحمل کردن، به بار آوردن، ثمر دادن

blur

لک کردن، لکه انداختن، مبهم کردن، تار کردن، نامشخص کردن، لکه دار کردن

brilliant

درخشان، تابناک، روشن، زیرک، باهوش، برجسته، ممتاز، عالی، محشر

caution

هشدار دادن، اخطار کردن، بر حذر داشتن

delicate

لطیف، ظریف، شکننده، حساس، ضعیف

enhance

افزودن، بیشتر کردن، افزایش دادن، توسعه دادن، بالابردن، بهتر کردن، تقویت کردن

incessant

مدام، بی وفقه، پی در پی، پشت سر هم

in conjunction with

به همرا، با، به ضمیمه ی

intrigue

توطئه/دسیسه کردن، کنجکاوی را بر انگیختن، توجه...را به خود جلب کردن، سر شوق آوردن، به هیجان آوردن

obstruct

بستن، مسدود کردن، بند آوردن، متوقف کردن، مانع شدن، جلوی...را گرفتن

persuade

ترغیب/تشویق کردن، راضی کردن، وادار کردن، متقاعد کردن، قانع کردن، قبولاندن

shed

از دست دادن، ریختن، انداختن، کنار گذاشتن، دور ریختن، منتشر/ پخش کردن، بیرون دادن

unique

یگانه، تنها، بی نظیر، بی همتا، منحصر به فرد، خاص

well-suited

متناسب، به خوبی سازگار، درخور، مناسب

1-6-مرحله اول-سه روز ششم

chiefly

در درجه اول، عمدتا، خصوصا، به ویژه، اکثرا، اغلب

coarse

زمخت، کلفت، خشن، ناموار، ناهنجار

commonplace

متداول، عادی، معمولی، پیش پا افتاده

comparatively

در مقایسه، به نسبت، نسبتا، به طور نسبی

complex

پیچیده، دشوار، سخت

conventional

مرسوم، جاری، متداول، رایج، قراردادی، سنتی، قاعده مند

curious

کنجکاو، علاقند، فضول، عجیب و غریب، بعید، شگفت انگیز

emit

بیرون دادن، خارج کردن، پراکندن، ساطع کردن، فرستادن، پخش/منتشر کردن

exceedingly

بیش از اندازه، بی حد، بی نهایت، بی اندازه، فوق العاده

exclusively

منحصرا، انحصارا، فقط

immense

بسیار یزرگ، وسیع، عظیم، گسترده

rigid

خشک، سفت، سخت، انعطاف ناپذیر، محکم، دشوار، ثابت، سخت گیر

routinely

به طور عادی، بنا به عادت، به طور شگفت انگیزی

sufficiently

به اندازه کافی، به قدر کفایت

visibly

آشکارا، به طور آشکاری،علنا

1-7-مرحله اول-سه روز هفتم

attribute

صفت، ویژگی، خاصیت، خصیصه، مظهر، رمز، نشانه

clarify

صاف کردن، تصفیه کردن، روشن کردن، وضوح بخشیدن، توضیح دادن، آشکار کردن

conceal

مخفی کردن، پنهان کردن، نهفتن، کتمان کردن، از نظر پنهان کردن

confirm

تایید/تصدیق کردن،

convenient

مناسب، راحت، بی دردسر، بی زحمت، در دسترس، نزدیک

core

اصلی، عمده، هسته

critical

بحرانی، حساس، وخیم، خطرناک، سخت، ضروری، انتقادی

distort

از شکل انداختن، بد شکل کردن، بد جلوه دادن، تحریف کردن، وارونه جلوه دادن

diverse

متنوع، گوناگون، متناسب، مختلف

eventually

سرانجام، عاقبت، بالاخره، آخر

prosperous

موفق، پولدار، ثروتمند، پر رونق، شکوفا

purposefully

مصممانه، قاطعانه، با هدف مشخصی، هدفمندانه

reveal

آشکار کردن، نشان دادن، برملا کردن، فاش ساختن، در اختیار همگان قرار دادن

scarcely

به ندرت، به زحمت، به سختی، به دشواری، مشکل، تازه، به محض اینکه

theoretically

در نظر، در تئوری، از لحاظ نظری، در حرف، قاعدتا

1-8-مرحله اول سه روز هشتم

accelerate

سرعت بخشیدن،شتاب دادن، تندتر کردن، تسریع کردن، سرعت/شتاب گرفتن، تند شدن

creep

خزیدن، سینه خیز رفتن، چهار دست و پا رفتن، بی صدا حرکت کردن، آرام رفتن، رخنه کردن، راه یافتن

crush

خرد کردن، کوبیدن، فشردن، آسیاب کردن، چپاندن، چروک کردن، شکست دادن، درهم کوبیدن

cultivate

کاشتن، زیر کشت بردن، شخم زدن، کشت کردن، پرورش دادن، گسترش دادن، توسعه دادن، گرم کرفتن با، دوست شدن باف محبت...را به دست آوردن

dictate

املاک کردن، تحمیل کردن، به زور قبولاندن، تعیین کردن

distinguish

تشخیص دادن، بازشناختن، متمایز کردن، تمایز قایل شدن، مشاهده کردن

engender

پدید آوردن، به وجود آوردن، موجب شدن، منشا...بودن

engross

کاملا به خود مشغول کردن، به خود جلب کردن، در خود مستغرق کردن

flaw

ترک، ترک خوردگی، رخنه، عیب، نقص، ایراد، نقطه

harvest

درو، برداشت محصول، چیدن، فصل برداشت، خرمن، محصول

mirror

تصویر...را در خود منعکس کردن، منعکس کردن، نشان دادن

obtain

به دست آوردن، پیدا کردن، کسب کردن، گرفتن، اجرا شدن، معمول/مرسوم بودن، حکمفرما بودن

particle

ذره، تکه ی کوچک، ریز، ذره

settle

مستقر شدن، اقامت گزیدن، ساکن شدن، قرار گرفتن، به توافق رسیدن، توافق کردن، تسویه حساب کردن، حل و فصل کردن

transport

منتقل کردن، انتقال دادن، جابه جا کردن، حمل کردن، نقل و انتقال دادن، پخش کردن

1-9-مرحله اول-سه روز نهم

distinct

واضح، مشخص، روشن، آشکار، صریح، محسوس، متمایز، خاص

dominant

مسلط، غالب، اصلی، عمده، برجسته، آشکار، بارز

dormant

نهفته، بالقوه، خواب، خاموش، ساکت، غیرفعال

drab

بی رنگ، کسل کننده، یکنواخت، خسته کننده، بی روح

dramatic

نمایشی، چشمگیر، برجسته، فوق العاده، پرشور و هیجان

eclectic

التقاطی، گلچین

elaborate

مفصل، پر طول و تفصیل، پرکار، پیچیده، پرزرق و برق

exceptional

استثنایی، فوق العاده، بی نظیر

hazardous

خطرناک، پرمخاطره،شانسی، اتفاقی، تصادفی

minuscule

ناچیز، اندک، کم، کوچک

prime

آماده ی کردن کارکردن، آماده ساختن

rudimentary

ابتدایی، اولیه، آغازین، مقدماتی

skeptical

شکاک، رفتار شکاکانه، ناباورانه

superficial

سطحی، کم عمق

vigorous

شدید، جدی، سخت، پرشور و حرارت، فعال، سالم، پرانرژی، نیرومند

1-10-مرحله اول-سه روز دهم

amenity

وسایل آسایش، اسباب راحتی، امکانات رفاهی، تسهیلات رفاهی

disperse

پراکنده کردن، متفرق کردن، پخش کردن، گستراندن

dwelling

محل اقامت، محل سکونت، مسکن، منزل

element

عنصر، جز، مولفه، بخش

elementary

مقدماتی، پایه، اولیه، ابتدایی، ساده، آسان

eliminate

کنارگذاشتن، حذف کردن، از میان برداشتن، رفع/برطرف کردن، نادیده گرفتن

emerge

پدیدار شدن، آشکار شدن، ظاهر شدنف بیرون آمدن، آشکار/معلوم شدن، به وجود آمدن

emphasize

تاکید کردن، اصرار ورزیدن، اهمیت دادن به

encircle

احاطه کردن، دور...را گرفتن، فرا گرفتن، حلقه زدن، محصور کردن، محاصره کردن

erratic

بی نظم، شلخته، بی قرار، پریشان، نامنظم، عجیب و غریب

exaggerate

مبالغه کردن، اغراق کردن، گزافه گفتن درباره، زیاده روی کردن

justify

توجیه کردن، موجه دانستن، حق دادن به، دلیل موجهی برای...بودن، عمل...را توجیه کردن

mention

گفتن، سادآور شدن، اشاره کردن، ذکر کردن، نام ... را بردن، تقدیر کردن

prevalent

غالب، رایج، شایع، متداول، فراگیر

release

رها/آزاد کردن، خلاص کردن، نجات دادن، مرخص کردن، معاف کردن، بیرون فرستادن، عرضه/پخش کردن

1-11-سه روز اول-مرحله یازدهم

benefit

فایده رساندن، مفید بودن، سودمند بودن، سود بردن، بهره بردن

blind

کور، نابینا، نسنجیده، بی خردانه، احمقانه، بی هدف، بی مقصد

broaden

پهن کردن، تعریض کردن، وسعت دادن

conspicuously

آشکارا، علنا، به وضوح، به روشنی

endorse

پشت نویسی کردن، پشت...را امضا کردن، تایید کردن، صحه گذاشتن، حمایت/پشتیبانی کردن از

enormous

بزرگ، عظیم، غول آسا، زیاد، فراوان، کلان، هنگفت

entirely

کاملا، کلا، به کلی، سرتاسر، به تمامی

erode

فرسودن، ساییدن، تحلیل بردن، در اثر سایش، ایجااد کردن، کندن، فاسد/خراب کردن، از بین بردن

evaporate

تبخیر شدن، بخار شدن، نابود شدن، از بین رفتن، دود شدن

noteworthy

قابل توجه، درخور توجه، ارزشمند

recover

بازیافتن، دوباره به دست آوردن، پیدا کردن، کشف کردن، باز پس گرفتن، جبران کردن، بهبود یافتن

reportedly

بنا به گزارش (های رسیده)، ظاهرا، طبق اطلاع، به طوری که شایع است

shift

تغییر، دگرگونی، جابجایی، نقل مکان

susceptible

حساس، تاثیر پذیر، اسیب پذیر، مستعد، آماده، پذیرا، پذیرنده

1-12-سه روز اول-مرحله دوازدهم

benefit

فایده رساندن، مفید بودن، سودمند بودن، سود بردن، بهره بردن

blind

کور، نابینا، نسنجیده، بی خردانه، احمقانه، بی هدف، بی مقصد

broaden

پهن کردن، تعریض کردن، وسعت دادن

conspicuously

آشکارا، علنا، به وضوح، به روشنی

endorse

پشت نویسی کردن، پشت...را امضا کردن، تایید کردن، صحه گذاشتن، حمایت/پشتیبانی کردن از

enormous

بزرگ، عظیم، غول آسا، زیاد، فراوان، کلان، هنگفت

entirely

کاملا، کلا، به کلی، سرتاسر، به تمامی

erode

فرسودن، ساییدن، تحلیل بردن، در اثر سایش، ایجااد کردن، کندن، فاسد/خراب کردن، از بین بردن

evaporate

تبخیر شدن، بخار شدن، نابود شدن، از بین رفتن، دود شدن

noteworthy

قابل توجه، درخور توجه، ارزشمند

recover

بازیافتن، دوباره به دست آوردن، پیدا کردن، کشف کردن، باز پس گرفتن، جبران کردن، بهبود یافتن

reportedly

بنا به گزارش (های رسیده)، ظاهرا، طبق اطلاع، به طوری که شایع است

shift

تغییر، دگرگونی، جابجایی، نقل مکان

susceptible

حساس، تاثیر پذیر، اسیب پذیر، مستعد، آماده، پذیرا، پذیرنده

1-13-مرحله اول-سه روز سیزدهم

crucial

تعیین کننده، سرنوشت ساز، حیاتی، بحرانی، حساس، بسیار مهم

dignitary

رجل، شخصیت، مقام عالی رتبه، شخص مهم، برجسته

elude

فرار کردن، از چنگ ... گریختن، متواری شدن، طفره رفتن، پرهیز کردن، اجتناب کردن، اغفال کردن

evident

آشکار، معلوم، روشن، واضح، هویدا

exhaust

به پایان رسادن، تمام کردن، مصرف کردن، پاک خسته شدن، نیروی...را تحلیل بردن، خسته کردن

extensive

پهناور، وسیع، گسترده، بزرگ، عمیق، همه جانبه، فرائان، زیاد

face

مشرف بودن، روبروی...بودن، مقابل...قرار داشتن، مواجه شدن با، روبروی شدن با

facet

جنبه، وجه، طرف، بعد

idol

بت، صنم

inaccessible

دور از دسترس، خارج از دستس، دست نیافتنی، غی قابل فهم، پیچیده

oblivious

بی توجه، بی خبر، غافل، بی اطلاع

obviously

آشکار، مسلما، معلوم است که، بدیهی است که

offensive

توهین آمیز، ناراحت کننده، آزارنده، زننده، تهوع آور، تهاجمی

predictably

طبق انتظار، طبق/پیش بینی

suitable

مناسب، خوب، به درد بخور، برازنده، شایسته

مرحله اول-سه روز سیزدهم

ample

فراخ، جادار، وسیع، فرائان، زیاد، کافی، بسنده

arid

خشک، بایر، کم باران

avert

پرهیز کردن از، اجتناب کردن از، دوری جستن از، دفع کردن، برطرف کردن، از میان برداشتن

defy

به مبارزه طلیبدن، سرپیچی کردن، مخالف کردن، ناچیز شمردن، مقاومت کردن، در برابر، ایستادگی کردن در مقابل

diligent

کوشا، ساعی، با پشتکار، سخت کوش، جدی، دقیق

enact

وضع کردن، مقرر کردن، حکم کردن، تصویب کردن، اجرا کردن، نمایش دادن، بازی کردن

feign

تظاهر کردن، وانمود کردن، سرهم کردن، جعل کردن، از خود درآوردن

fertile

حاصلخیز، خوب، بارور، پربار، خلاق، سازنده

freshly

تازه، با تازگی، جدیدا

function

کار، عمل، وظیفه، نقش کارکرد، عملکرد، مراسم، آیین، عملیات

fundamental

اساسی، بنیادی، بنیادین، پایه، مقدماتی، اصلی، ضروری، قسمت اصلی، بخش اساسی

indiscriminate

بی نظم/بی هدف، اتفاقی، تصادفی، کورکورانه، حساب نشده، بدون برنامه ریزی

selective

گزیده، منتخب، دستچین، گزینشی، انتخابی، انتخاب کننده

spacious

جادار، بزرگ، وسیع

withstand

تاب آوردن، ایستادگی کردن در برابر، مقاومت کردن، تحمل کردن

1-14-مرحله اول-سه روز چهاردهم

durable

بادوام، ماندنی، پایدار، ماندگار، با استقامت

foster

پرورش دادن، بزرگ کردن، پروراندن، پر و با دادن، در ذهن پروراندن

gain

به دست آوردن، کسب کردن، حاصل کردن، افزودن بر، اضافه کردن، افزایش دادن، دست یافتن به، سود/فایده بردن

halt

مکث کردن، درنک کردن، تردید کردن، متوقف کردن

handle

دست زدن، در دست گرفتن، اداره کردن، کنترل کردن، استفاده کردن، کارکردن، پرداختن به، از عهده برآمدن

harbor

پناه دادن، مخفی کردن، پنهان کردن، جای دادن، در دل نگه داشتن، به دل گرفتن

harmful

مضر، زیان بخش، زیان آور

insignificant

بی اهمیت، کم اهمیت، کوچک، بی معنی، پوچ، نا چیز، کم، ناقابل، جزئی

mysterious

اسرار آمیز، مرموز، عجیب

perilous

پر خطر، خطرناک، مخاطره آمیز

promote

ارتقا دادن ترفیع دادن، به درجه ی... ارتقا دادن، حمایت/پشتیبانی کردن، تشویق کردن، کمک کردن، تبلیغ کردن، ترتیب دادن

redundant

حشوف زاید، زیادی، مازاد بر احتیاج اضافه بر سازمان

reject

رد کردن، پس زدن، دفع کردن، جواب رد دادن، دور انداختن، کنار کذاشتن، مرجوع کردن، پس فرستادن، طرد کردن

substantial

بسیار زیاد، عظیم، کلان، چشمگیر، قابل ملاحظه، محکم، مقاوم، ثروتمند، غنی، اصولی، اساسی، بنیادی

trait

خصلت، خصوصیت، ویژگی، خصیصه

1-15-سه روز اول-مرحله پانزدهم

conscientious

با وجدان، وظیفه شناس، متعهد، موظف، دلسوز، وجدانی، دقیق، با دقت، جدی

convey

بردن، حمل کردن، انتقال دادن، فهماندن، بیان کردن، ابلاغ کردن، منتقل کردن، رساندن

encompass

احاطه کردن، دور...را گرفتن، حلقه زدن دور، فراگرفتن، در بر گرفتن، شامل بودن

expansion

انبساط، توسعه، گسترش، رونق، افزایش، شرح، تفصیل، گسترده، پهنه، عرض

heighten

بلندتر کردن، بلند کردن، بالا بردن، شدت بخشیدن، تشدید کردن، افزایش دادن

highlight

تاکید کردن، برجسته کردن، عمده کردن، با ماژیک مشخص کردن

inadvertently

ندانسته، سهوا، بی آن که بداند، ناخواسته

inevitable

اجتناب ناپذیر، چاره ناپذیر، ناگزیر، گریز ناپذیر، حتمی، قطعی، همیشگی، دایمی

infancy

کودکی، طفولیت، بچگی، آغاز راه، ابتدای کار، نخستین روزها

mimic

ادای...را درآوردن، تقلید کردن، شبیه...به نظر رسیدن

retrieve

بازیافتن، پیدا کردن، دوباره به دست آوردن، بازیابی کردن، جبران کردن، اصلاح کردن

systematically

به طور منظم، به طور با قاعده، مرتبا، به طور حساب شده، به طور نظام مند

unlikely

بعید، نا محتمل، دور از ذهن، باور نکردنی

unwarranted

غیرموجه، ناموجه، بی دلیل، غیرضروری، غیرلازم، غیرمجاز

zenith

اوج، نقطه ی اوج، قله، کمال

1-16-مرحله اول-سه روز شانزدهم

conscientious

با وجدان، وظیفه شناس، متعهد، موظف، دلسوز، وجدانی، دقیق، با دقت، جدی

convey

بردن، حمل کردن، انتقال دادن، فهماندن، بیان کردن، ابلاغ کردن، منتقل کردن، رساندن

encompass

احاطه کردن، دور...را گرفتن، حلقه زدن دور، فراگرفتن، در بر گرفتن، شامل بودن

expansion

انبساط، توسعه، گسترش، رونق، افزایش، شرح، تفصیل، گسترده، پهنه، عرض

heighten

بلندتر کردن، بلند کردن، بالا بردن، شدت بخشیدن، تشدید کردن، افزایش دادن

highlight

تاکید کردن، برجسته کردن، عمده کردن، با ماژیک مشخص کردن

inadvertently

ندانسته، سهوا، بی آن که بداند، ناخواسته

inevitable

اجتناب ناپذیر، چاره ناپذیر، ناگزیر، گریز ناپذیر، حتمی، قطعی، همیشگی، دایمی

infancy

کودکی، طفولیت، بچگی، آغاز راه، ابتدای کار، نخستین روزها

mimic

ادای...را درآوردن، تقلید کردن، شبیه...به نظر رسیدن

retrieve

بازیافتن، پیدا کردن، دوباره به دست آوردن، بازیابی کردن، جبران کردن، اصلاح کردن

systematically

به طور منظم، به طور با قاعده، مرتبا، به طور حساب شده، به طور نظام مند

unlikely

بعید، نا محتمل، دور از ذهن، باور نکردنی

unwarranted

غیرموجه، ناموجه، بی دلیل، غیرضروری، غیرلازم، غیرمجاز

zenith

اوج، نقطه ی اوج، قله، کمال

1-17-مرحله اول-سه روز هفدهم

agitate

تکان دادن، هم زدن، تهییج کردن، تحریک کردن، برانگیختن، آشفته/ناآرام کردن، نگران کردن

confidential

محرمانه، سری، پنهانی، مخفیانه

delighted

خوشحال، شاد، خرسند، خوش، با نشاط، سرحال، مسرت بخش، خوشایند

discreetly

محتاطانه، با احتیاط، معقولانه، عاقلانه، با ادبانه، مدبرانه

documented

مستند

evoke

فراخواندن، احضار کردن، برانگیختن، سبب/باعث...شدن، موجب شدن، پدید آوردن،{خاطرات } زنده کردن، (در ذهن) مجسم کردن

gradually

به تدریج، تدریجا، آرام آرام، کم کم، پیوسته

impartial

بی طرفانه، عادل، منصف، بی غرض، بی طرفانه، عادلانه

inordinate

بیش از حد، بی شمار، مفرط

instantly

درجا، فوری، بی درنگ، بلافاصله، فورا

intentionally

عمدا، از روی، قصد، با قصد قبلی، دانسته

intrinsic

درونی، باطنی، ذاتی، فطری، جدای ناپذیر، واقعی، حقیقی

inundate

زیر آب بردن، غرق کردن، زیر سیل بردن

nominal

اسمی، صوری، ظاهری، ناچیز، اندک، جزیی

presumably

قاعدتا، لابد، احتمالا، از قرار معلوم، گویا

1-18-مرحله اول-سه روز هجدهم

antiquated

کهنه، قدیمی، منسوخ، از مد افتاده

coherent

منسجم، یکدست، منطقی، فصیح، روشن، مفهوم، متحد، به هم پیوسته، متصلف مرتبط

evolve

شکل دادن، بسط/توسعه دادن، رشد دادن، پروراندن، شکل گرفتن، توسعه یافتن، رشد کردن، تکامل یافتن

fabricate

ساختن، درست کردن، جعل کردن، اختراع کردن، به هم بافتن، سر هم کردن

investigation

تحقیق، بررسی، مطالعه، رسیدگی

normally

معمولا، در حالت عادی، به طور معمول، به طور عادی/طبیعی

notion

مفهوم، تصور، فکر، خیال، عقیده، نظر، قصد، نیت

novel

نو، جدید، تازه، بدیع، نوظهور

opposition

مخالفت، مقاومت، تضاد، تقابل

relate

گفتن، گزارش کردن، نقل کردن، روایت/حکایت کردن، شرح دادن، ربط دادن، مرتبط ساختن

suspect

تصور کردن، فکر کردن، حدس زدن، گمان کردن، ظن داشتن، تردید داشتن، شک داشتن، مظنون/بدگمان بودن

transform

عوض کردن، زیر و رو کردن، دگرگون کردن، به کلی تغییر دادن، تغییر شکل/ماهیت دادن

trigger

به کار انداختن، عامل...شدن، باعث...شدن، موجب...شدن

unbiased

بی طرف، بی غرض، بدون تبعیض، عینی، بدون جانبداری، غیر متعصب

varied

مختلف، متنوع، گوناگون

1-19-مرحله اول-سه روز نوزدهم

decline

خم شدن، نپذیرفتن، قبول نکردن، تحلیل رفتن، کاهش یافتن، کم شدن، نزول کردن، زوال یافتن، پایین رفتن

gather

جمع کردن، گرد آوردن، جمع آوری کردن، کسب کردن، به دست آوردن، نتیجه گرفتن، دریافتن، فهمیدن

motion

حرکت، جنبش، تکان، اشاره

partisan

تعصب آمیز، متعصبانه، جانبدارانه، طرفدار، سخت، هوادار، متعصب، سرسپرده

pattern

طرح، نقشه، نقش و نگار، الگو، مدل، نمونه

phenomena

پدیده، پدیدار، حادثه، رویدار، پدیده خراق العاده

philanthropic

انسان دوستانه، بشر دوستانه، نوع دوستانه، خیریه

placid

آرام، خونسرد، ملایم

plentiful

فراوان، زیاد، وافر، متعدد

reaction

عکس العمل، واکنش، عمل متقابل، انعکاس، تاثیر، حساسیت

rhythm

ضرب آهنگ، ریتم، ضرب، (شعر) وزن، (قلب) ضربان

scenic

دیدنی، تماشایی، (مربوط به) صحنه

shallow

کم عمق، سطحی

sheltered

امن، سرپوشیده، بی دغدغه، آرام، بی تشویش، حمایت شده، تحت حمایت

vanishing

در حال انقراض

1-21-مرحله اول-سه روز بیست و یکم

account

حساب ، صورت حساب ؛ شمارش ، محاسبه ؛ گزارش ، شرح

archaic

مهجور ، کهنه ، منسوخ ؛ قدیقمی ، باستانی ، ابتدایی

enlighten

روشن کردن آگاهی دادن به ، آگاه کردن ، از بی خبری در آوردن

hasten

جله کردن ، شتتاب کردن ؛ سریع کردن ، سرعت بخشیدن به ، تسریع کردن ، جلو انداختن

hue

رنگ ، ته رنگ ، سایه

Inactive

غیر فعال ، بی تحرک ، بی حرکت ، تنبل

Intricate

پیچیده ، ظریف ، مشکل ، بغرنج ، دشوار

magnitude

بزرگی ، اندازه ، مقدار ، میزان ؛ وسعت ، گستردگی ، دانه ، بعد ، اهمیت ، عظمت

oblige

ملزم کردن ، موظف کردن ، مجبور کردن ؛ لطفی کردن در حق ... ، خدمتی کردن ، منت گذاشتن بر

overlook

مشرف بودن بر ، رو به ... بودن ؛ از قلم انداختن ف نادیده گرفتن ، اعتنا نکردن ، بی توجهی کردن

poll

رأی گیری ، انتخابات ، شمارش آرای ؛ نظرسنجی ؛ نظرخواهی ، بررسی

practical

عملی ، مناسب ف مفید ؛ اهل عمل ، فعال ؛ واقع بین ، منطقی ؛واقعی ، حقیقی

predominant

غالب ، حاکم ، مسلط ؛ برجسته ، بارز ، شاخص ، چشمگیر

prompt

وادار کردن ، مجبور کردن ، موجب شدن ، باعث شدن

provoke

تحریک کردن ، عصبانی کردن ، ناراحت کردن ؛ وادار کردن باعث شدن ، موجب شدن ، سبب شدن

1-21-مرحله اول-سه روز بیست و یکم

analogous

قیاس پذیر، قابل قیاس، قابل سنجش، هم تراز، هم تراز، هم ارز، شبیه، همانند، نظیر

approximately

تقریبا، به تقریب، حدودا

compel

مجبور کردن، وادار کردن، ناگزیر کردن، ضروری ساختن، به زور گرفتن، تحمل کردن

formidable

وحشتناک، ترسناک، مهیب، دشوار، سخت، عظیم، بزرگ، خیره کننده، چشمگیر، پر ابهت

intrusive

مزاحم، ناخوانده، اضافی، تحمیلی

periodic

دوره ای، متناوب، تناوبی

prone

مستعد، آماده

prophetic

پیغمبروار، پیشگویانه، غیبگویانه

proportions

بخش، قسمت، سهم، نسبت، تناسب، اندازه، ابعاد

readily

بی درنگ، بلافاصله، فوری، مشتاقانه، با میل، به سادگی، به آسادگی، به راحتی

reliably

به طور قابل اعتمادی، به طور قابل اطمینانی

reluctantly

با اکراه، با بی میلی، با نارضایتی، بی هیچ رغبتی

renown

شهره، آوازه، نام

revive

بهبود یافتن، سلامت خود را بازیافتن، جان گرفتن، زنده شدن، نیرو/قدرت گرفتن، احیا شدن شدن، رونق/رواج یافتن

triumph

پیروزی، موفقیت، کامیابی

1-22-مرحله اول-سه روز بیست و دوم

chaotic

آشفته، بی نظم، درهم برهم، هرج و مرج

controversial

بحث انگیز، مناقشه برانگیز، جنجالی

exemplify

مثال زدن، مثال آوردن، در مورد یا نمونه دادن برای، مثال بردن برای، نمونه ی...بودن

gratifying

خوشحال کننده، مسرت بخش، مایه خشنودی، لذت بخش، خوشایند

interpret

تفسیر کردن، معنی کردن، شرح کردن، اجرا کردن

launch

(کشتی، قایق) به آب انداختن، (موشک) به هوا پرتاب کردن، عرضه کردن، شروع کردن، به راه انداختن

legitimate

قانونی، مجاز، مشروع، بر حق، صحیح، درست، موجه، معقول، منطقی

lethargy

خواب آلودگی، خستگی، کرختی، سستی، رخوت، سنگینی، بی حوصلگی

particular

خاص، به خصوص، مخصوص، ویژه، مشخص، معین، استثنایی

radiant

تابان، تابنده، درخشنده، درخشان، شاد، بشاش

ridge

پشته، برآمدگی، برجستگی، خط الراس، قله، نوک، تیزه

span

دربرگرفتن، تمام ... را شامل شدن، پوشاندن

spontaneous

خود به خود، بی مقدمه، خودجوش، ارتجاعی، خود انگیخته، طبیعی، ذاتی

stream

نهر، جوی، رود، سیل، جریان

striking

چشمگیر، قابل ملاحظه، جالب، در خور توجه، جذاب، گیرا

1-23-مرحله اول-سه روز بیست و سوم

briefly

لحظه ای، برای چند لحظه، برای مدت کوتاهی، خلاصه، به اختصار، به طور خلاصه

circulate

چرخیدن، دور زدن، گردش کردن، به جریان انداختن، انتشار یافتن، منتشر کردن، پخش کردن، پخش شدن

consistently

مرتب، منظم، پیوسته، دایم، منسجم، یکدست، سازگار، موافق، هماهنگ

exhibit

نمایش دادن ، عرضه کردن ، نشان دادن

found

پایه ریزی کردن، بنیادنهادن، بنا کردن، تاسیس کردن، بر پا کردن، دایر کردن

improperly

به طور نا مناسبی، به طرز ناپسندیده ای، به طرز غلطی، به طور نادرستی

impulsively

به طور غریزی، بی دلیل، بی اختیار

infrequently

گهگاه، اتفاقی، کم، به ندرت، هرازگاهی

isolated

جدا شده، مجزا، جدا جدا، منزوی، منفرد، دور افتاده، پرت

overtly

علنا، آشکارا، صریحا، به وضوح

profoundly

عمیقا، شدیدا، به شدت، فوق العاده، زیاد، به طور مفرط

sharply

به سرعت، تند، یک مرتبه، به طور ناگهانی، با خشونتف به وضوح، آشکارا، شدیدا

situated

واقع شده، قرار گرفته

subsequently

بعدا، متعاقبا، پس از آن، بعد، سپس، بعد ها

unmistakable

غیر قابل تردید، بی چون و چرا، آشکار، روشن

1-24-مرحله اول-سه روز بیست و چهارم

aptly

آنچه که شایسته است، به طور مناسبی، به جا

demonstration

اثبات، برهان، شرح، توضیح، نمایش، ابراز، نشان دادن، تظاهر، تظاهرات، نمایش قدرت

ingredient

جز سازنده، (در جمع) ترکیبات، اجزای سازنده، مواد، محتویات

involuntarily

بی اختیار، به طور غیرارادی، ناخواسته، به اکراه

marvel

شگفتی، معجزه، اعجاز، چیز شگفت انگیز، نمونه ی عالی، مظهر

moderate

متعادل، متوسط، مناسب، معقول، متعدل، ملایم، معمولی، عادی

motivate

برانگیختن، ترغیب کردن، تشویق کردن، علت...شدن، موجب...شدن

odd

عجیب و غریب، خاص

profuse

فراوان، انبوه، بسیار، مفرط، شدید، وافر، سخاوتمند، دست و دلباز

reflection

انعکاس، بازتاب، تصویر، عکس

supposedly

ظاهرا، از قرار معلوم، گویا

sustained

مداوم، با ثبات، پیگیر، مستمر، بی وقفه، پایدار

symbol

نماد، سمبل، رمز، علامت، نشانه

synthesis

ترکیب، تلفیق، تالیف، آمیزه

tangible

قابل لمس، لمس شدنی، ملموس، محسوس، واقعی، مشخص، عینی

1-25-مرحله اول-سه روز بیست و پنجم

aggravating

آزار دهنده، ناراحت کننده

amusement

تفریح، مشغولیت، سرگرمی، خوشی

conceivably

احتمالا، به احتمال زیاد، شاید

convert

تبدیل کردن، تغییر دادن، بدل کردن

curative

اعلاج بخش، شفابخش، درمان کننده، درمانی

debilitating

ناتوان کننده، تضعیف کننده، فرسایشی

deplete

کاهش دادن، کم کردن، پایین آوردن، تحلیل بردن، تمام کردن، به ته رساندن، مصرف کردن

finite

محدود، متناهی، پایان پذیر

perceive

متوجه شدن، پی بردن، مشاهده کردن، دریافتن، فهمیدن، درک کردن

security

امنیت، تدابیر امنیتی، اطمینان، خاطر جمعی

toxic

سمی، مسموم کننده

tranquility

آرامش، سکوت، طمانینه، سکون

trap

گیر انداختن، حبس کردن، گرفتن و نگه داشتنف گول زدن، به دام انداختن، به تله انداختن

undeniably

به طور غیر قابل انکاریف به نحو انکار ناپذیری، بی تردید، یقینا، مسلما، قطعا

underestimated

کم تر از حد براورده شده، کم تر از میزان تخمین شده، دست کم گرفته شده

1-26-سه روز اول-مرحله بیست و ششم

acknowledge

تصدیق کردن، قبول کردن، اقرار/ اعتراف کردن به، فدردانی کردن، تشکر کردن، به رسمیت شناختن

acquire

به دست آوردن، حاصل کردن، کسب کردن، فراگرفتن، آموختن

assimilate

جذب کردن پذیرفتن، در خود تحلیل کردن، همگون/همانند کردن، شبیه ساختن

assortment

تنظیم، آرایش، دسته بندی، مجموع متنوع، چیزهای گوناگون، گروه متنوع

caliber

استعداد، توانایی، قابلیت، کیفیت

condensed

غلیظ شده، متراکم، خلاصه شده، چکیده

contradictory

متناقض، متضاد، مخالف، ضد، نقیض، مغایر

disregard

توجه نکردن، اعتنا نکردنف بی اعتنایی کردن، نادیده گرفتن، اهمیت ندادن، رعایت نکردن

precious

گرانبها، گران قیمت، ارزشمند، باارزش، دوست داشتنی، عزیز

prominent

برآمده، برجسته، قابل رویت، قابل مشاهده، مهم، برجسته، بارز، سرشناس، مشهور

requisite

لازم، ضروری، مورد نیاز، بایسته

unravel

شکافتن، حل کردن، جواب را پیدا کردن، توضیح دادن، روشن کردن، پرده برداشتن از، برملا/افشا کردن

vague

مبهم، گنگ، نا مشخص

vast

پهناور، گسترده، وسیع، زیاد، عظیم

volume

حجم، گنجایش، ظرفیت، مقدار، میزان، شدت

charisma

افسون، جذبه، هیبت، ابهت، جذابیت

clever

با هوش، با استعداد، زرنگ، ماهر، توانا، کاردان، زیرک

convince

متقاعدکردن، مجاب کردن، مطمئن کردن، اطمینان بخشیدن، قانع کردن

endure

تحمل کردن، تاب آوردن، طاقت آوردن، ایستادگی کردن، دوام داشتن، ادامه یافتن

forfeit

تاوان دادن، غرامت دادن، جریمه دادن، از دست دادن، قربانی / فدا کردن، کنار گذاشتن، رها کردن

precarious

نا مطمئن، متزلزل، بی ثبات، نا پایدار، خطرناک، مخاطره آمیز

severe

سخت، خشن، طاقت فرسا، شدید، جدی، وخیم

sporadic

هر از گاهی، گهگاهی، پراکنده، نا منظم

superior

خوب، عالی، ممتاز، معتبر، مافوق، ارشد، بالتر

wanton

بی دلیل، بی جهت، غیرموجه، توجیه پذیر، نسنجیده

weak

ضعیف، سست، ناتوان

widespread

گسترده، وسیع، شایع، متداول، رایج، معمول

wisdom

عقل، خرد، شعور، درایت، بصیرت

witticism

شوخ طبعی، بذله گویی، شوخی

woo

نظریه را جلب کردن، حمایت...را جلب کردن، دنبال .... افتادن، جذب کردن

Admin بازدید : 603 1395/07/17 زمان : نظرات (0)
تبلیغات متنی
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • موضوعات

  • طرح های توجیهی

  • آموزش آنلاین زبان انگلیسی
  • ادبیات
  • عمومی
  • علوم
  • دین و آیین
  • کتاب موبایل
  • مجله و نشریه
  • زبانهای خارجه
  • آموزش وپرورش
  • کامپیوتر و اینترنت
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3466
  • کل نظرات : 881
  • افراد آنلاین : 6
  • تعداد اعضا : 2690
  • آی پی امروز : 159
  • آی پی دیروز : 177
  • بازدید امروز : 659
  • باردید دیروز : 667
  • گوگل امروز : 14
  • گوگل دیروز : 18
  • بازدید هفته : 3,781
  • بازدید ماه : 12,551
  • بازدید سال : 117,458
  • بازدید کلی : 14,179,171

  • مبل خرچنگي