ماهرخ رو به باد برگشت تا گلناز از سوز سرد صبح در امان باشد. کوهسنگی سوز سرما و بوی برف زود هنگام داشت. باد سحر سینه به صخره ها می سایید و از شکاف تیز کوه بالا می کشید و از پشت به ماهرخ هجوم می آورد. بچه هنوز در خواب بود و او گرمای نفسش را در میانه کمر حس می کرد.
زبان:فارسی
نویسنده:صادق کرمیار
فرمت:PDF
تعداد صفحات:30
حجم:200 کیلوبایت
رمز:www.bookmaker.ir