پیرمرد افغانی بساط واکسش پهن، نشسته گوشه پیاده رو، به آسمان نگاه می کند. با دستانی چرک و پینه بسته و ریش های بلند و سفید. چه برکتی دارد باران. گِل می کند و می شورد این خیابان ها را و کفش ها می مانند و پیر مرد، که به انتظارشان نشسته است. هر بار که از آنجا می گذرم؛ کفشم را می دهم واکس بزند...
نویسنده:سید محمد امین موسوی
زبان:فارسی
فرمت:PDF
تعدادصفحات:15
حجم:524 کیلوبایت
رمز:www.bookmaker.ir